سلام.
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان
خداوند متعال رو شاکریم که امروز به ما این سعادت رو داد تا در خدمت مادر
شهید بزرگوار حجت الله رحیمی باشیم. تا بتوانیم بیشتر و هرچه بهتر با این
شهید بزرگوار آشنا بشیم. و امید وار هستیم که شهید حجت الله رحیمی هم مارو
مورد لطف خود قرار بدهد. انشاء الله…
از مادر بزرگوار ایشون تشکر میکنیم که این زمان رو در اختیار ما قرار دادن تا بتوانیم سوال های خودمون رو از ایشون بپرسیم.
.
به عنوان اولین سوال میخواستم یک بیوگرافی از شهید حجت به ما بدین ؟
بسم الله الرحمن ارحیم.
سلام .
آقا حجت الله در ۲۴اسفند ۶۸متولد شدند
مصادف با ولادت آقا امام زمان عج بوده. برای همین اسمش رو حجت الله گذاشتیم.
همیشه تلفظ حجت الله برام سنگین بوده و حجت صداش میکردم اما حالا عظمت حجت الله بودنش رو میفهمم
خودش همیشه میگفت چون ولادت آقا به دنیا اومدم مداح اهل بیت شدم.ای کاش اسمم رو مهدی میگذاشتید
۲ – وضعیت تاهل شهید حجت چگونه بود؟
آقا حجت مجرد بود. میگفت مامان من که شهید میشم دیگه زن بگیرم برای چی….
۳ – از میزان و رشته تحصیلی شهید حجت برامون بگید لطفا ؟
آقا حجت کامپیوتر میخوندند
ترم آخر رو هم ثبت نام کرد حتی شهریه اش رو هم پرداخت اما….
ما هم دیگه نرفتیم سراغ مدرک وتسویه حسابش…
۴ – شهید حجت شاغل بودن؟
در سازمان تبلیغات اسلامی فعالیت میکردند
۵ – شهید حجت از چند سالگی و چگونه شروع به مداحی کردن؟ در چه هیئت های به عنوان مداح فعالیت داشتن؟
آقا حجت از یازده سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج مسجد سیدالشهدا درآمد و فعالیت های خودرا بعنوان مکبر و موذن شروع کرد.
و با خوندن زیارت عاشورا مداحی خودش رو شروع کرد
از سال ۸۰در مساجد و هیئت های شهرستان مداحی میکرد.
سال ۸۵هیئت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت راه اندازی کرد.
در طول مدت فعالیت صدها مراسم مذهبی در مناطق مختلف برگزار کرد. محبوبیتش باعث شد که جوانان زیادی به محافل مذهبی جذب بشن
۶ – اسم این هیئتی که این اواخر مداحی میکردن چه بود؟ توسط چه کسی تاسیس و اداره می شد؟
هیئت نورالائمه – خود آقا حجت تاسیس کرد.
البته اوایل خانگی بوده بعدها در حسینیه مراسمات رو برگزار میکردند.
اواخر هم حسینیه رو ازشون گرفته بودندآقا حجت همش ناراحت بود که فاطمیه نزدیکه و ما حسینیه نداریم…
۷ – از کدام مداح الگو برداری میکردند؟ و مداح مورد علاقه شهید حجت؟
آقا حجت اوایل سبک مداح اهل بیت آقای هلالی رو تمرین میکردند
آقا حجت خودش شاعر داشت و بعضی شعر ها رو هم خودش مینوشت و تمرین میکرد
وقتی از کربلا برگشت همه مناطق رو باخودش مرور میکرد و برای هر کدوم یه شعر میگفت…
مثل: برا اولین بار نگاه به صحن علمدار…..
۸ – چه هدفی از مداحی داشتن؟( معروفیت ، درآمدزایی )
آقا حجت که از مداحی برا درآمد استفاده نمیکردند.
ایشون برای رضای خدا مداحی میکردند.
هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت وطهارت و علاقه وافرش به اهل بیت..
من از خدا ممنونم که مهر اهل بیتش رو به دل من و بچه هام نشونده
۹ – از اخلاق و شخصیت شهید حجت برامون بگید؟
از ویژگی های اخلاقی آقا حجت میتونم به رعایت ادب ،حفظ حرمت دوستان ، خوش برخوردی ، خوش اخلاق اشاره کنم
شاخص ترینش صبوری در مشکلات و توکل بر خدا بوده.
یعنی هر کس بهش حرفی میزد که باعث ناراحتیش میشد فقط لبخند میزد و میگفت خدا خیرت بده….
من خودم فکر میکنم که صبوری خودم روی اون هم تاثیر گذاشته و باعث شد اینطور صبور باشه
۱۰ – مهم ترین و بارز ترین خصوصیت ایشون در زندگی شخصی چی بوده؟
فکر میکنم این رفتار آقا حجت که همه کارهاش رو برا رضای خدا انجام میداد مهم ترین خصوصیتش باشه
۱۱ – چند بار در کاروان های راهیان نور حضور داشتن؟
از سال ۸۶به عنوان خادم در ستاد راهیان نور مشغول فعالیت شد. که همزمان با
فعالیت در مناطق عملیاتی با نیروی زمینی ارتش فعالیت داشته
۱۲ – چند بار به عنوان خادم حضور داشتن؟
همیشه به عنوان خادم رفتن .آقا حجت هر سال مسئول سیستم صوت و راوی کاروان ها بودند.
۱۳ – به کدام منطقه عملیاتی علاقه بیشتری داشتن؟
آقا حجت همه جا میرفت ولی فکه رو بیشتر دوست داشت
چند روز قبل از شهادتش تو فکه یه گوشه نشست و رفت تو حال خودش طوری که هرچه صداش میکردند نمی شنید
هر چه حاجی میگفت حجت حجت حجت بلند شو بریم ولی انگار که نه انگار
تا اینکه حاجی با فریاد گفت حجت
وحجت از حال خودش خارج شد گفت شرمنده حاجی اصلا حواسم نبود.
۱۴ – درباره مناطق عملیاتی نظر خاصی داشتن؟
آقا حجت وقتی برمیگشت از خادمی کلی خاطره برامون تعریف میکرد میگفت مامان نمیدونی چه مادرایی میان اونجا دنبال بچه هاشون میگردند
همیشه به خواهراش میگفت شما رو هم میبرم برا خادمی. که خدا رو شکر الان هم
دخترام سعادت خادمی نصیب شون شده.خودمم هم یه شب رو به عنوان خادم در
معراج شهدای اهواز به سر بردم.
۱۵ – ایشون تو صحبت و حرفاشون درباره شهادت و شهید شدن نظر یا صحبت خاصی کرده بودن؟
آقا حجت همه آرزوش بوده که شهید بشه.
همیشه می گفت مامان دعا کن شهید بشم
سال ۸۷اتاق خودش رو تبدیل به حجره شهید حجت رحیمی کرد.
دیوار اتاق رو با عکس و دست نوشته های شهدا و… تزیین کرد و سر در اتاق نوشت حجره شهید رحیمی..
سال ۸۸هم وصیت نامه عاشقانه ی خودش رو نوشت.
۱۶ – به کدام یک از شهیدان بیشتر از همه علاقه داشتن ؟
آقا حجت عکس بیشتر شهدا رو به دیوار اتاقش زده بود ولی به شهید آوینی و همت و علمدار که مداح هم بود علاقه خاصی داشت.
دوستان و نزدیکش آقا حجت رو شهید همت نسل سوم صدا میکردند.
خودش میخندید میگفت مامان من شبیه شهید همت هستم.
۱۷– اگر امکانش هست براتون از روز شهادت آقا حجت برامون بگید؟
آقا حجت ۲۷بهمن ۹۰رفتند مناطق.
من ۶اسفند از پله های مسجد افتادم و پام شکست . آقا حجت اون موقع خیلی نگران بود هر دقیقه زنگ میزد مامان حالت چطوره…
منم که خیلی دل تنگش بودم می گفتم نمیخوای بیای به مامان سر بزنی…
میگفت چشم مامان میام.
گفتم خوب ۵شنبه یا جمعه بیا دوباره شنبه ، یکشنبه برگرد مناطق
گفت چشم مامان بذار حاجتم رو از شهدا بگیرم میام
روزهای آخر بدجور دلم هواشو میکرد طوری که فقط قرآن میخوندم واشک میریختم.
دختر کوچیکم زهرا میگفت مامان حجت شهید میشه نمیدونم چی باعث شد که این به زبونش بیفته ولی همش میگفت مامان حجت شهید میشه.
منم دیگه بیشتر دلشوره میگرفتم.
دیگه فقط منتظر بودم خبر شهادتش رو برام بیارن.
زنگ که میزد میگفتم آقا حجت ( من و پدرش همیشه شهید رو آقا حجت صدا میکردیم و اون هم با جانم جواب میداد )
اگه تو نمیای تا من با همین پای چلاغم بلند شم بیام…
قرار شد روزجمعه با دامادم برم دیدنش.
روز پنج شنبه ۱۸اسفند ۹۰بود از صبح همش حالم یه جوری بود انگار تو دلم رخت میشستند.
ظهر ساعت ۳بود که فرمانده سپاه و امام جمعه شهر و مسئول راهیان نور و بچه های خادم اومدند
پدر آقا حجت تعارف شون کرد اومدند داخل نشستند
پدرآقا حجت اومد پیشم گفت حاج خانوم یه حسابی هست که اینا اومدند
منم که از صبح بی قرار بودم گفتم وای حجته و دیگه نمیدونم چی میکردم…
حاجی که رفت پیششون آقای هاشمی مسئول راهیان عمامه اش رو از سر برداشت گذاشت زمین و گفت حجت شهید شد…
دیگه غوغا شد…
منم که پام تو گچ بود نمیدونستم چه میکنم زندگی برام مهم نبود(مادر با گریه حرف میزند)
برای باز کردن گچ پام به هر دری میزدم نمیشد. یعنی هرجا میرفتم میگفتند
باید بری همون جایی که گچ گرفتند منم که دیگه برام مهم نبود چی سرم میاد یا
اینکه پام خوب شده یانه .
با هر درد سری بود گچ رو خودم با آب و یه اره باز کردم.
) پادگان دژ خرمشهر. صبح روز ۵شنبه ۱۸اسفند ۹۰ساعت ۸
شهید داشت اتوبوس ها رو راهنمایی میکرد که از پادگان خارج بشن وبه سمت مناطق برن
آخه شهید حجت به عنوان راوی و مسئول سیستم صوت هر روز کاروان ها رو میبردند مناطق شب برمیگشتند پادگان دژ.
اون روز هم که داشت اتوبوس ها رو راهنمایی میکرد نمیدونم چطور شد که
اتوبوس زد بهشو افتاد وقتی از روش رد شد همه مسافرها جیغ زدند راننده تازه
متوجه شد و دوباره دنده عقب گرفت و دوباره از روش رد شد.
دقیقا از روی پهلوی راستش رد شد
(درست مثلا مادرش زهرا پهلوشکسته پر کشید(
روز تشییع شد منو بردند غسال خونه صورتم رو روی صورتش گذاشتم وبوسه بارونش
کردم اونجا بود که آروم تر شدم. آقا حجت خیلی آروم خوابیده بود.
(مادر به عکس شهید جهان آرا که گوشه اتاق شهید حجت زده بود نگاه میکنه و
میگه من میگم آقا حجت موقع شهادتش چهره اش مثل چهره شهید جهان آرا موقع
شهادتش بوده.)
وقتی گذاشتنش تو مزار رفتم بالا سرش و آروم گفتم خانوم زهرا (س) پسرم رو دست خودت سپردم امشب براش شما مادری کن .
دیگه آروم شدم…
(آقا حجت لحظه شهادتش که غرق در خون بود با حاجی حرف میزد میگفت حاجی به
دوستام بگورهبر رو تنها نذارند. حاجی به دوستام بگو اگه رفتند کربلا و
خواستند انگشتر یا کفن سوغات بیارند یه وقت نبرن حرم آقا تبرک کنند .آخه
چطور میخوان ببرن پیش آقایی که خودش نه کفن داشته نه انگشت…..)
۱۸ – مزار شهید حجت کجا واقع شده ؟
خوزستان. شهرستان باغملک. روستای هپرو.(۲۰کیلو متری شهرستان(
۱۹ – یک خاطره از شهید حجت برای ما بگین لطفا.
من وآقا حجت فقط ۱۴ سال اختلاف سنی داشتیم جدا از رابطه مادر و فرزندی با هم دوست بودیم.منو در جریان همه کارهاش می گذاشت.
آقا حجت هر جا میرفت من همراهش بودم
یه بار رفته بودیم گلزار شهدا تو ماشین گفت مامان یکی بهم گفت آقای رحیمی
تو شهید میشی مامان برام دعا کن شهید شم گفتم انشالله شهید میشی .
آقا حجت نشست کنار مزار شهید داشت فاتحه میفرستاد من یه گوشه ایستاده بودم برگشت نگاهم کرد فقط زل زد و لبخند زد
حالا میفهمم اون روز داشت به چی فکر میکرد این خاطره اش همیشه تو ذهنمه.
یک بار شب جمعه در دعای کمیل خیلی بیتابی کردم، به خوابم آمد. در اتاقش
بودم، خندید وگفت:«مادر چرا ناراحتید. خداوند به وعدهاش عمل کرد. مادر
خداوند پرونده شهادت من رو سال ۶۵امضا کرده . بیدار که شدم داشتم فکر
میکردم سال ۶۵که آقا حجت هنوز به دنیا نیومده بود . بعد دیگه آروم و سبک
شده بودم.
آقا حجت پنجشنبه به دنیا اومد و پنجشنبه هم پر کشید…
۲۰ – دوست دارید برادر کوچیک آقا حجت ( حسین ) همین راه رو ادامه بده؟
بله صددر صد
من آرزومه بچه هام خدایی بشن.
حسین رو سال قبل خادمی فرستادم.
همون طور که آقا حجت رو برای فعالیت هاش تشویق میکردم آقا حسین رو هم تشویق میکنم که همون راه رو ادامه بده.
ناگفته نمونه که حسین اون موقع ها با حجت مداحی میکرد. الانم داره ادامه میده
حسین فقط ۱۲سال داره. حسین خیلی با حیا و نجیب وهمچنین باغیرت هست.
به عنوان آخرین سوال : معمولا در اکثر هیئت ها مداحان در آخر جلسه به مردم
و بخصوص جوانان حاضر در جلسه یک سری توصیه های میکنن. اگر الان شهید حجت
بود چه توصیه ای به من و بچه های سنگرمون میکردند؟ که اکثرا همه جوان و
عاشق شهادت هستن.
آقا حجت همیشه آخر برنامه به جوون ها میگفت
دوستان تلاش کنیم راه شهدا رو ادامه بدیم. پشتیبان ولایت فقیه باشیم. کاری کنیم آقا ازمون راضی باشه دل مهدی رو خون نکنیم.
این دعای آخر برنامه هاش بود( اللهم العجل لولیک الفرج ، العجل لولیک الفرج، العجل لولیک الفرج)
کلام آخر
طرف صحبت من خطاب به مادران شهداست، آن روزها در دوران دفاع مقدس اگر پسر
من نبود که در میادین نبرد حاضر شود و از کشورش دفاع کند امروز اما، ثابت
کرد که ادامه دهنده راه شهدای شماست. من خدا را شکر میکنم که فرزندم
درخرمشهر خونش ریخته شد. حضرت زهرا برایش مادری کرد. از جوانها میخواهم
پا روی خون شهدا نگذارند.
واقعا از شما کمال تشکر رو دارم. میدونم خیلی شما رو اذیت کردیم با سوالات مون . ببخشید.
بخاطر این زمانی که در اختیار ما گذاشتین تا سوالاتی که دوستان ما درسنگر
داشتن رو بپورسیم ممنون هستم. انشاء الله که حضرت زینب به شما و خانواده
گرامی شما صبر دهد.
با اینکه تعداد مراجعه کننده به شما برای آشنای با شهید حجت زیاد بوده و هست با این همه شما باز با استقبالی گرم به ما پاسخ دادین.
از شما که مادر شهید هستین میخواهم تا برای ما و دوستانی که درسنگر این
سوالات رو داشتن دعا کنید تا بتوانیم درسهای از زندگی این شهید بگیریم و
بکار بندیم. و ادامه دهنده راه شهیدان باشیم.
یا علی .
(ناگفته نماند که مادر شهید حجت از فعالیت بچه های سنگر با خبره و همیشه براتون دعا میکنه که در رکاب آقا امام زمان عج شهید بشید)
التماس دعا